شهید محمد حسین شجری

معاون اطلاعات و عملیات گردان های عاشوراء

شهید محمد حسین شجری

معاون اطلاعات و عملیات گردان های عاشوراء

  • ۱
  • ۰

این کار درست نیست

 علیرضا، برادر کوچکم، شیرخوار بود. مادرم گفت: «لباس های علیرضا را عوض کن.» من ناراحت شدم و گفتم: «تازه از مدرسه اومدم، خسته و گرسنه ام.» محمدحســین کــه حرف هایــم را شــنیده بــود، شــب بــه مــن گفــت: «ایــن کتــاب رو بگیــر.» نــگاه کــردم دیــدم کتــاب معــاد شــهید دســتغیب اســت. رو بــه مــن کــرد و گفــت: «ایــن کتــاب رو بخــون و هیچ وقــت این طــور بــا مــادرت برخــورد نکــن، ایــن کار درســت نیســت، آدم بــا پــدر و مــادر خــودش بایــد درســت و بــا احتــرام رفتــار کنــه.»

خانم  الف. شجری (خواهر شهید)

برگرفته از کتاب میم.ح-شهید محمد حسین شجری
تهیه شده در گروه فرهنگی هنری حضور مدیا

  • ۰۱/۰۵/۲۶
  • شهید محمد حسین شجری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی